با کرونا و محدودیتهای نیمهکاره پایتخت/ از تعطیلی در شهر خبری نیست؟!
از سراسر وب
گروه اجتماعی «رکن آنلاین»_ مریم عرب انصاری: «تهران قرمز شده؛ اما باز هم هیچکس عین خیالش نیست. این همه میگویند آمار فوتیها بالا رفته و در خانه بمانید اما باز هم همه بیرون هستند».صحبت زن تمام نشده، یک نفر از آن طرف میگوید: حتماً شکمت سیر است! بمانیم در خانه چه کسی میخواهد برایمان پول بیاورد؟ مگر میآیند دم در خانه برایمان رزق و روزی میآورند.
آن یکی از آنطرفتر میگوید: خب؛ منظورش این است که برای کارهای غیرضرور بیرون نیایید… معلوم است که من و شما برای کار بیرون آمدهایم وگرنه دلمان که نمیخواهد در این اوضاع قرمز
صحبت گل انداخته است؛ داخل قطار مترو جای سوزن انداختن نیست.
یکی از آن طرف به فروشندهای که رد میشود تنه زده و میگوید: اینها هم ول کن نیستند؛ با این لباسهای
انگار سطح تحمل افراد پایین آمده؛ بحث بالا میگیرد. زنی مسن که دو ماسک روی هم زده و شیلد هم روی صورتش گذاشته، دستکش دستانش را درست میکند و میگوید: یکی نیست بگوید که فقط اعلام میکنید تعطیل است؛ اما در عمل همه جا باز است.
زن به دخترش اشاره میکند و میگوید: گفتهاند زبانسراها بسته است؛ اما صبح مربیاش پیام داد و گفت که ابلاغ رسمی به ما نشده و کلاسها باز است؛ باید بچهها در کلاسها حضور داشته باشند.
با گفتن این جمله یکی خنده بلندی میکند و میگوید: همه اینها بازی است.اگر میخواهند جلوی شیوع را بگیرند باید اول از همه ادارهها و سازمانها و بانکها را تعطیل کنند. وقتی همه ارگانهای رسمی باز و دایر است معلوم است رفت و آمد ادامه دارد. چرا که کارهای روزمره اصلی تعطیل بردار نیست.
زن ادامه می دهد:مثلا خود من، دارم میروم برای کارهای ساختمانی منزلم به شهرداری. از آنجا باید به بانک بروم، بعد به دارایی. خب معلوم است امثال من همین ریتم تردد در شهر را ادامه میدهند چه برسد به آنها که باید صبح تا عصر سر کار باشند.
دخترکی که این طرفتر نشسته، چادرش را جمع و جور میکند و میگوید: با همان خبر تعطیلی یک هفتهای، این همه بر حجم ترددها اضافه شده است؛ انگار مردم چشمشان ترسیده؛ تا خبر از محدودیت میآید آنها هم که خانه نشین بودند می ریزند به کوی و برزن تا خرید کنند و نکند که قحطی بیاید و مغازهها را ببنندد و دستشان در پوست گردو بماند.
به ایستگاه مدنظر رسیدهام. پیاده میشوم و در انبوه مسافرانی که از مترو خارج میشوند قرار میگیرم. با توجه به اجباری بودن ماسک در مترو همه ماسک دارند از ماسکهای یک لایه گرفته تا چند لایه و شیلد و انواع دستکش.
بیرون از مترو باد خنکی میوزد. روی زمین نمی از باران صبحگاهی نشسته است.
مغازهها باز هستند. البته تک و توک بستهاند؛ نمیدانم به خاطر مصوبات ستاد
همینطور که در خیابان راه می روم تیمی از افرادی را میبینم که دفتر و دستک دارند و اکثرا کت و شلوار پوشیدهاند.
در کناری میایستم و نگاهشان میکنم. دو سه نفر با مامور پلیس وارد مغازهای شده و بعد از توقفی بیرون میآیند.
صداهایشان تقریبا بلند شده؛ مردی که انگار صاحب ملک است خواهش میکند. التماس میکند که مغازه را نبندند اما یکی از آن آقاها بلند میگوید: از روز شنبه به شما ابلاغ کردیم در چند مرحله؛ اما بها ندادید حالا واحدتان پلمب میشود.
ماموران کرکره مغازه را پایین میکشند. برچسب پلمب را زد&