بدهی میلیاردی بخاطر عشق پوچ و خالی

از سراسر وب

زن ۴۵ ساله با بیان اینکه آشنایی خیابانی با مردی به نام مهرداد زندگی‌اش را تباه کرده است، به کارشناس اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت: چند سالی از همسرم جدا شده بودم و با دخترم زندگی می‌کردم. احساس کردم مهرداد می‌تواند همراه خوبی در حاشیه زندگی‌ام باشد. من شماره‌ام را به او دادم و شب هنگام پیامک “شب به خیر!” رابطه پیامکی ما شروع شد. آن شب تا نیمه شب با هم گپ زدیم و از خودمان گفتیم. من تمام گذشته‌ام را برای مهرداد بازگو کردم و از اینکه همسر سابقم مردی بی‌مسئولیت بود، سخن گفتم.

من و همسر سابقم ۲۵ سال پیش به صورت سنتی ازدواج کردیم. پس از مدتی صاحب دختری شدیم که حالا ۲۳ ساله است. زندگی‌مان بد نبود، اما من دوست داشتم از نظر مالی از خانواده جلوتر باشم. همیشه اختلافات ما بر سر پول و تلاش برای پولدار شدن بود تا اینکه احساس کردم همسرم نمی‌تواند مرا به آرزوهایم برساند. تصمیم گرفتم از او جدا شوم و ۵ سال پیش طلاق گرفتم.

زن ۴۵ ساله در ادامه توضیح داد: آن شب که مهرداد را ملاقات کردم، فراز و نشیب‌های زندگی‌ام را برایش گفتم و او سعی کرد سنگ صبور خوبی برایم باشد. آخر هفته قراری گذاشتیم و با هم به کافی‌شاپ رفتیم. کم‌کم به مهرداد وابسته شدم و احساس کردم اگر او نباشد، زندگی برایم جهنم می‌شود. رابطه‌مان به لحاظ عاطفی رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و من احساس خوشبختی می‌کردم.
اما داستان به اینجا ختم نشد. زن ۴۵ ساله ادامه داد: روزی مهرداد ادعا کرد فردی از او کلاهبرداری کرده و نمی‌تواند با حسابش کار کند و از من کارت بانکی‌ام را خواست تا بتواند پولی واریز یا برداشت کند. من هم با کمال میل یک کارت به او دادم و ماشینم را که با پس‌انداز و وام خریده بودم، در اختیارش گذاشتم تا کارهایش را انجام دهد. مدت‌ها بود که من به عقد موقت مهرداد درآمده بودم و او از همه چیز من و خانواده‌ام خبر داشت. تا اینکه یک روز مهرداد گفت باید با همان فردی که سرش کلاه گذاشته قرار بگذارد و از من خواست بیرون بروم. چند ساعت بعد مهرداد تماس گرفت و گفت که به اشتباه دستگیر شده و در کلانتری محل بازداشت است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.