ایا میدانستید این مرد ایرانی در فهرست ۱۰ مرد عجیب جهان قرار دارد!!!
از سراسر وب
مهران کریمیناصری که به «سر آلفرد مهران» مشهور شده است، نامش در فهرست ده مرد عجیب جهان است.
مهران کریمیناصری، ایرانی پناهنده ای که سال های طولانی ای است که فرودگاه پاریس محل زندگیش بود. او از ۱۹۸۸ تا ۲۰۰۶ در ترمینال شماره یک فرودگاه شارل دوگل پاریس در حال زندگی کردن بود.
مهران کریمی سال ۱۳۲۳ شمسی در مسجد سلیمان خوزستان از مادری اسکاتلندی و پدری ایرانی به دنیا آمد.
در اوایل جوانی برای تحصیل در رشته روانشناسی به دانشگاه برادفورد انگلستان رفت.
این طور که خودش میگوید در دهه ۷۰ میلادی در جنبشهای دانشجویی ضدرژیم پهلوی مشارکت داشت و به همین دلیل از دانشگاه اخراج شد.
او در سال ۱۹۷۷ به ایران بازگشت اما همان ابتدا به دلیل فعالیتهای خاص سیاسی توسط ماموران رژیم شاه دستگیرو از ایران اخراج شد و دوباره به اروپا بازگشت.
پناهندگی
او بعد از دربهدریهای فراوان در اروپا، سرانجام در بلژیک به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفته شد.
اما به عشق پیدا کردن پدرش به انگلستان رفت و در مسیر فرار مدارک شناسایی خودش را از بین برد تا بتواند پناهندگی بگیرد؛
البته خودش مدعی بود که مدارکش را دزدیدهاند. انگلیسیها او رابه خاطر نداشتن مدارک شناسایی به بلژیک و بلژیکیها او را دوباره به انگلستان باز گرداندند.
مهران بارها به اتهام مهاجرت غیر قانونی مدت کوتاهی را در کشورهای مختلف اروپایی در بازداشت به سر برد.
در همین رفت و آمدها بود که سرانجام در آگوست ۱۹۸۸ از فرودگاه شارل دوگل پاریس سر درآورد.
اما اینبار به خاطر اینکه فاقد مدارک شناسایی بود، فرانسویها نتوانستند او را به کشوری که از آنجا آمده بود، برگردانند و مهران کریمیناصری از آن تاریخ تا آگوست ۲۰۰۶ میلادی؛ یعنی به مدت ۱۸سال، ساکن دائمی سالن ترمینال فرودگاه شارل دوگل پاریس شد.
زندگی در فرودگاه
در همه این ۱۸ سال مهران روی یکی از نیمکتهای سالن انتظار فرودگاه شارل دوگل زندگی کرد، آن هم فقط با چند کیف و جعبههایی که وسائل شخصیاش را در آنها جا داده بود. مهران حسابی در فرودگاه معروف شده بود و کلی هم طرفدار داشت.
خیلی از مسافرانی که به این فرودگاه میآمدند، مهران را میشناختند، با او گپ میزدند، عکس میگرفتند و حتی بعضیها بعد از جدا شدن، برایش کارت پستال میفرستادند.
بستههای پستی و کارتهایی که در قسمت گیرنده آن فقط نوشته شده بود: «آلفرد، ترمینال یک».
این سادهترین و سرراستترین آدرس در همه دنیا بود. کارکنان و مغازهداران فرودگاه هم با مهران کلی رفیق بودند و بابت غذا، روزنامه و قهوه از او پولی نمیگرفتند.
او هر روز عصر، وقتی بیشتر مسافران فرودگاه را ترک میکردند، در یکی از حمامهای سالن فرودگاه، دوش میگرفت.
آراستگی همیشگی
همیشه تمیز، آراسته و اصطلاحا اتو کشیده در سالن اصلی فرودگاه حضور داشت و به هیچ وجه به یک ولگرد بیسرو سامان شباهتی نداشت.
با وجود اینکه هیچ اوراق شناسایی نداشت اما مسؤولان فرودگاه او را کاملا به رسمیت میشناختند.
حتی پلیس فرودگاه با او رفتار خوبی داشت. آنها همیشه به مسافران متعجب میگفتند:
«آلفرد خیلی بیآزار است و برای ما هیچ دردسری ندارد. ما هیچ وقت با او مشکلی نداشتیم، هیچ زمانی هم برای او دردسری درست نکردیم».
خیلیها حتی مهران را یک نوع برکت و شگون برای فرودگاه شارل دوگل فرانسه میدانستند.
سرآلفرد گاهی از سالن فرودگاه برای هواخوری بیرون میرفت اما هیچگاه بیش از ۳۰.۴۰ متر از در خروجی فاصله نمیگرفت.
او درباره خودش خیلی امیدوار بود و همیشه میگفت:
«من برای همیشه در اینجا نمیمانم. اینجا برای من یک منزل ابدی نیست، من اینجا خوشحالم و احساس یک زندانی را ندارم.
من اینجا به راحتی زندگی میکنم، روزنامه میخوانم و گاهی چیزهایی هم مینویسم اما بعضی وقتها دلم برای شهر و خرید از فروشگاه یا رفتن به سینما تنگ میشود».
نوشتن کتاب
با وجود اینکه فیلمهای مستند زیادی از زندگی مهران در فرودگاه ساخته شد اما او همیشه دوست داشت زندگیاش را به صورت یک کتاب بنویسند.
مهاجر ایرانی بیشتر اوقات خود را با کتاب خواندن سپری میکرد. البته مهران در این سالها بیکار هم نبود.
او در مدت زمان اقامتش در فرودگاه شارل دوگل فرانسه کتابی به زبان انگلیسی به نام «مرد ترمینال» نوشت و قصه زندگی خودش را تعریف کرد.
این کتاب در چندین کشور از جمله انگلستان و آلمان به چاپ رسید.
البته بسیاری معتقدند که ادعاهایش در این کتاب و در مصاحبههای متعددی که با او شده، آنچنان متناقض است که نمیتوان به صحت آنها اعتماد کرد.
اما هر چه بود مهران ۱۸ سال در فرودگاه زندگی کرد؛ این را که نمیشود انکار کرد!
دیگر وقت رفتن است
در سال ۱۹۹۹ یک وکیل فرانسوی دلسوز دنبال کار مهران را گرفت و موفق شد برای او اجازه اقامت بگیرد.
یک روز ماموران اداره مهاجرت فرانسه با دفتر و دستک برای دادن مجوز اقامت به آقای مسافر به فرودگاه شارل دوگل آمدند تا به او ویزای پناهندگی بدهند.
اما وقتی اوراق مربوطه را برای امضا پیش روی مهران گذاشتند، او آنها را امضا نکرد چون مشخصات خودش را قبول نداشت.
بارها کشورهای مختلف اروپا به او پیشنهاد پناهندگی دادند اما او قبول نکرد. مهران زندگی در فرودگاه را همیشگی نمیدید.