سراغ منم منم گفتن نرو /حمایتت می کنیم اما ماله کشی و سکوت نمی کنیم

از سراسر وب

مربی تیم ملی هر کشوری باید بهترین اهل فوتبال آن کشور باشد . مربی تیم ملی نباید همزمان مربی تیمی باشگاهی یا هر گروه دیگری باشد . اینکه یک مربی در رده باشگاهی ده ها عنوان کسب کرده باشد دلیلی بر موفقیت او در رده ملی نخواهد بود.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از ورزش سه، جواد خیابانی مجری و تهیه‌کننده برنامه‌های ورزشی یادداشتی بلند خطاب به سرمربی تیم ملی ایران تنظیم کرده است.

خیابانی در این یادداشت انتظارات و آرزوهای خود را به رشته تحریر درآورده که خواندنش خالی از لطف نیست. او که برای حضور تیم ملی در این رقابتها لحظه‌شماری می‌کند، قهرمانی جام ملتهای آسیا را از سرمربی تیم ملی ایران طلب کرده است:

این مقاله در مدح و ستایش هیچکس در کنایه و نقد هیچ آدمی هم نیست
فقط سربلندی سرزمینم و افتخار جوانان کشورم را می خواهم و آرزو میکنم تیم ملی ایرانم قهرمان آسیا بشود تا آن پیرمرد محروم و فقیر سرزمینم بخندد و آن دختر جوان و بی امکانات کشورم از قهرمانی شادمان شود.

از امیر قلعه نویی هم حمایت میکنم چون الان پرچمدار تیم من است اما هیچ عقد اخوتی با او نبسته ام و امیدوارم بتواند هم به خودش هم به تیم کشورم توان فوق العاده ای بدهد تا قهرمان بشود چون هم خودش و هم تیمش لیاقت این قهرمانی را دارد
قلعه نویی را از زمانی که جوان شماره ۸ تیم راه آهن بود و در میانه میدان در مقابل آبی ها و قرمزهای تهران می درخشید به یاد دارم که مدتی بعد لباس سفید شاهین را پوشید و به تیم ملی هم رسید اما هرگز حق فوتبالی خود را از تیم ملی بعنوان یک بازیکن نگرفت و افتخاری کسب نکرد. او را به یاد دارم که همراه با مهدی رضایی مجد ، صمد مرفاوی ، علی اصغر کامیاب و خسرو پارسا در تیم ملی جوانان ایران بازی میکرد ولی آن نسل شگفت انگیز فوتبال با تصمیم وزارت امور خارجه وقت بخاطر عدم حضور در مقابل تیم عراق از ادامه جام جوانان آسیا محروم شدند تا نشان دهیم که همیشه بیش از آنچه دیگران قوی باشند و ما را ببرند به ضعف درونی خودمان باخته ایم .

به یاد دارم مصطفی داوودی ، حسین آبشناسان و بهروز صحابه چه کردند تا از دو جام جهانی محروم بشویم و با طرح هایی عجیب مثل ۲۷ ساله ها و منطقه ای شدن مسابقات و درجه تقواسنجی مدیران در میان بازیکنان دهه ۶۰ هرگز به قهرمانی جام آسیا نرسیم و جام جهانی ۸۲ اسپانیا و ۸۶ مکزیک را از دست بدهیم و از دوران داسایف و تاردلی و مارادونا فقط حسرت به دلمان بماند .

در اوج این حسرت ها امیر هم همراه دل دردمند ما بود . حتی بعد از قضایای دشت مغان با دهداری و استعفانامه سئول و قهر آن پیرمرد که با گلوله های برفی دشنامش دادیم ، جام جهانی ۱۹۹۰ هم آتشی سوزان بر دلمان شد و جام جهانی ۱۹۹۴ از راه رسید که با علی پروین و بهت و بی تدبیری آن گروه از مربیان نیز به جایی نرسیم . در آن مسابقات همین قلعه نویی اگر یک شوت بهتر به عراق می زد شاید ما نمی باختیم و دلمان را به گل های دایی خوش نمیکردیم که اگر آن شوت گل می شد الان مربی تیم ملی را با سابقه حضور در جام جهانی روی نیمکت می دیدیم .

او خیلی زود و این بار در معیت یک مربی در ۲۰۰۷ به جام ملت ها رفت . در مالزی او بی شکست بود اما به هیچ جامی نرسید و اخراج شد تا اینکه ۱۶ سال بعد آماده تر و با تجربه تر برای فتح آسیا بازگردد .

بازگشت او به مسابقاتی است که برای همه ما بسیار اهمیت دارد و می دانیم شاید موفقیت تیم ایران در این بازی ها حتی از صعود به جام جهانی بعدی هم مهم تر باشد .

ما همه باید از او حمایت کنیم اما این جانبداری به معنای سکوت و ماله کشی و فرار از واقعیت ها نیست. او که سردی شکست ها را چشیده و داغی قهرمانی های باشگاهی را نیز حس کرده حالا باید بداند میلیونها نفر در انتظار چه هستند و از این جماعت میلیونی که نام ایران را فریاد خواهند زد ، هستند کسانی که دلشان میخواهد تیم او ببازد تا فریاد وامصیبتا سر بدهند و از غاز پیر همسایه بگویند که دیدید مربی وطنی هم فایده ای نکرد ؟

قلعه نویی حتما یادش هست که وقتی محمد صفی زاده رییس فدراسیون فوتبال ایران شد صحبت از مربیگری فرانتس بکن بائر در تیم ملی ایران به میان آمد و علی پروین با جملات خاص خود چنین پاسخ داد که اگر مربی خارجی بیاید من نیستم !

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.