ماموریت شکست خورده مسکو

از سراسر وب

اقتصادنیوز: منطقه قفقاز مرکزی امروز شاید بیش از هر زمان دیگر از منظر ژئوپلتیک در کانون توجه ها قرار گرفته؛ بالاخص آن که از این منطقه تحت عنوان حیاط خلوت روسیه یاد می شود. بازیگری که به واسطه جنگ در اوکراین در موضع ضعف قرار دارد و همین گزاره موجب شده تا قدرت های منطقه ای چون ایران و ترکیه و همچنین کشورهای غربی برای مانور در این جغرافیا خیز بردارند.
بازی ایران، ترکیه و چین در حیاط خلوت روسیه/ ماموریت شکست خورده مسکو

به گزارش اقتصادنیوز،  جنگ سال ۲۰۰۸ گرجستان و روسیه موجب شد تا این کشور مورد توجه جهانی قرار بگیرد. امروزگرجستان در کنار همسایگان بلافصل خود ارمنستان و آذربایجان (سه بازیگری که کنار هم قفقاز مرکزی را تعریف کرده اند) به دلیل نقشی که در به اصطلاح کریدور میانی (TITR) دارند، در کانون توجه ها قرار دارند. در همین راستا باید تاکید کرد که این منطقه به دلیل موقعیت مکانی اش، مدتی طولانی سه نقش ژئوپلیتیکی متمایز را به دست آورده، نقش هایی چون، پل تعاملات اقتصادی، حایل بین اروپا، روسیه و خاورمیانه و مرز تمدن های مختلف.

اهمیت قفقاز مرکزی در گفتمان ژئوپلتیک

به گفته ناظران، دلایلی وجود داشت که باعث شد قفقاز میانی از توجه بسیاری دور بماند، قفقاز مرکزی، متشکل از گرجستان، ارمنستان و آذربایجان، بر مبنای یک توافق سیاسی پیچیده و تاریخی تعریف شده که مظهر ملیله‌ای ژئوپلیتیکی است که در طول قرن‌ها بافته شده و از نظر فرهنگی، قومی، زبانی و مذهبی منطقه‌ای را تشکیل می‌دهد که بین دریای سیاه و خزر کشیده شده است.

به نوشته ژئوپلتیکال مانیتور، در گفتمان ژئوپلیتیک، همانطور که سائول برنارد کوهن، جغرافیدان برجسته آمریکایی توضیح داد، این اصل ثابت است: «ژئوپلیتیک محصول زمان خود است». هر دوره تاریخی یک مدل ژئوپلیتیکی ارائه کرده که از طریق آن می توان نقشه جهان و نظم جهانی آن بازه زمانی را تفسیر کرد. در حالی که موقعیت استراتژیک قفقاز مرکزی به طور موقت از توجه نویسندگان امپریالیست دور مانده، از نظر تاریخی، این منطقه از اهمیت ژئوپلیتیکی برای سه قدرت بزرگ شرقی برخوردار بود: امپراتوری ایران، امپراتوری عثمانی و امپراتوری روسیه. قبلاً در اوایل دهه ۱۸۰۰، این منطقه به عنوان یک منطقه حائل بین مسیحیت ارتدکس و مسلمانان خاورمیانه عمل می کرد. گسترش روسیه به قفقاز در قرن شانزدهم علاوه بر ملاحظات اقتصادی، در پروژه‌هایی مانند راه‌آهن ترانس خزر که دسترسی به آسیای مرکزی و کنترل نفت خزر را تسهیل می‌کرد، مشهود است. قفقاز مرکزی در کنار مزیت های جغرافیایی خود، نعمتی برای منابع طبیعی بود. علاوه بر نفت، این منطقه از نظر سنگ معدن مس غنی است. این مواد معدنی همچنین سرمایه گذاران خارجی را به خود جذب کردند و تا سال ۱۸۷۰، روچیلد و شل در حال استخراج نفت بودند، در حالی که زیمنس مس استخراج می کرد.

آنگونه که ژئوپلتیکال مانیتور نوشته، پس از جنگ جهانی دوم، تصویر سیاسی به شدت تغییر کرد و یک نظم بین‌المللی جدید پدید آمد، در همین راستا نظم چند قطبی جای خود را به نظم دوقطبی داد. در طول جنگ سرد، ژئوپلیتیک با دو ایدئولوژی پیشرو آن زمان مرتبط شد: کمونیسم و دموکراسی غربی.

بنابراین، ژئوپلیتیک بیشتر به رقابت بین دو بلوک غرب و شرق منوط بود. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی حاکمیت خود را بر کشورهای قفقاز مرکزی برقرار کرد،ا شاهد نقش ژئوپلیتیکی این جغرافیا به عنوان پلی برای مسیرهای تجاری منطقه ای و بین المللی هستیم که به مرزهای جنوب شرقی اروپا با روسیه کمونیست و خاورمیانه محدود شد. با این حال، در دهه ۱۹۸۰، «بادهای تغییر» در سمت شرقی پرده آهنین می‌وزیدند و با سیاست‌های گلاسنوست و پرسترویکا میخائیل گورباچف، جنگ سرد به پایان منطقی خود نزدیک می‌شد و جای خود را به نظم جهانی جدید می‌داد.

به طور همزمان، مفاهیم ژئوپلیتیک برای درک نقشه جدید جهان به روز شد. در حالی که برخی از پیروزی ایدئولوژی غربی خوشحال بودند و برخی دیگر برای توضیح نفوذ اساسی علم اقتصاد به ژئوپلیتیک، نئولوژیزم «ژئواکونومیکس» را ابداع کردند، رویکرد کاملاً متفاوتی توسط ساموئل پی هانتینگتون برای تبیین موقعیت و الگوهای ژئوپلیتیکی اتخاذ شد. او بر تفاوت‌های فرهنگی به‌عنوان پایه اصلی هویت و تضاد تأکید کرد و پیش‌بینی کرد که ملت‌ها به جای خطوط ایدئولوژیک یا اقتصادی، در راستای خطوط فرهنگی قرار می‌گیرند. هانتینگتون چندین خط گسل از جمله بالکان، قفقاز و خاورمیانه را به عنوان مناطقی که احتمال درگیری بین تمدن ها وجود دارد، شناسایی کرد.

Russia_at_the_Caucasus_1847

ماموریت پرحاشیه روسیه

با این حال، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به معنای پایان منطق جنگ سرد نبود.

روسیه – به عنوان وارث اتحاد جماهیر شوروی – پس از ناامید کردن امیدهای دموکراسی‌سازی مورد انتظار، همچنان قدرتی در نظر گرفته می‌شد که نفوذ آن باید مهار شود. زبیگنیو برژینسکی، مانند بسیاری از معاصران خود و کسانی که پیش از او بودند، تصور می‌کرد که روسیه در مقطعی از تاریخ پس از جنگ سرد، چه داوطلبانه یا ناخواسته، مسیر توسعه غرب را انتخاب خواهد کرد، امیدی که تا به امروز محقق نشده است.

دلایل این امر را می توان در درک روسیه از سیستم جهانی جستجو کرد. در همین راستا، همه مشارکت کنندگان مهم در توسعه ژئوپلیتیک روسیه (نیکولای تروبتسکوی، پیتر ساویتسکی، لو گومیلوف، الکساندر دوگین) بر الگوی متمایز فرهنگی-جغرافیایی و اجتماعی-تاریخی اوراسیا تأکید کردند و ایده های جهانی غرب در مورد توسعه فرهنگی و تاریخی بشر را رد کردند. اعتقاد بر این بود که این مأموریت روسیه است که اوراسیا را متحد کند و این وحدت را حفظ کند، و تاکید کرد که این سرنوشت مردم اوراسیا را هماهنگ می کند. در این راستا، قفقاز مرکزی به عنوان حیاط خلوت روسیه در نظر گرفته می شود. گرجستان، آذربایجان و ارمنستان، دریای سیاه و دریای خزر ابعاد استراتژیک روسیه را تشکیل می دهند.

تسلط روسیه بر قفقاز نیز به معنای نزدیکتر شدن به مدیترانه و بالکان است. برخی از سیاستمداران، چهره هایی چون ولادیمیر ژیرینوفسکی، آرزوی دستیابی به یک بندر آب گرم در اقیانوس هند را ابراز کردند. نیازی به گفتن نیست که واگذاری منابع حیاتی دریای خزر که به طور بالقوه می تواند با باز شدن بازار به سمت غرب از دست برود – همراه با جریان سرمایه گذاری غرب پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی – به طور قابل ملاحظه ای روسیه را تضعیف خواهد کرد.در چارچوب به اصطلاح نظم نوین جهانی در حال ظهور، روسیه ابتدا در حاشیه باقی ماند، در حالی که ترکیه و ایران اولین کشورهایی بودند که تحت تأثیر آشفتگی های ژئوپلیتیکی قرار گرفتند. ایالات متحده و اتحادیه اروپا با ورود به “میتل اسپیل” این “بازی بزرگ شطرنج” به سرعت از این فرصت برای افزایش نفوذ خود در منطقه قفقاز مرکزی استفاده کردند. از این رو این دومی به زودی به فضای رقابت بین بازیگران اصلی ژئوپلیتیک و به اصطلاح “تازه واردان” تبدیل شد.

RussiaTurkey

مانور ایران در حیاط خلوت روسیه

ایران یکی از بازیکنان کلاسیک قفقاز مرکزی است، اما به دلیل فشارهای بین المللی مجبور به عقب نشینی موقت از این رقابت ها شد. آخرین روندها نشان از احیای منافع ایران در قفقاز مرکزی دارد. در زمینه منطقه ای، ایران متحد ارمنستان و روسیه است.همانطور که برژینسکی می گوید، ترکیه نباید از محاسبات ژئوپلیتیکی بیگانه شود، نقش ترکیه در این رقابت، همراه با تمایلات ژئوپلیتیکی آن، متعادل کردن تسلط روسیه بر منطقه را رقم خواهد زد. به همین دلیل است که برژینسکی استدلال می کند که تحولات سیاسی در ترکیه و جهت گیری آن برای کشورهای قفقاز مرکزی بسیار مهم خواهد بود.حضور اتحادیه اروپا در منطقه نیز محسوس است.بر خلاف ارمنستان و گرجستان، آذربایجان آشکارا تمایلی برای پیوستن به بلوک های نظامی یا اقتصادی ابراز نمی کند. این کشور نه طرفدار روسیه است و نه طرفدار غرب، اما بر اهمیت همکاری های منطقه ای تاکید دارد. در نتیجه، کشورها در مراحل مختلف اروپایی شدن قرار دارند. با این وجود، نیاز اتحادیه اروپا به یک شریک قابل اعتماد در قفقاز مرکزی در حال حاضر با بیگانگی ترکیه از اتحادیه و عدم واکنش روسیه به تحریم ها در تضاد است.

ایالات متحده مدتهاست که به منطقه و به ویژه گرجستان به عنوان یک منطقه حائل استراتژیک برای کمک به منافع خود در خاورمیانه و همچنین در برابر گسترش تروریسم نگاه می کند.چین نیز با نفوذ ژئوپلیتیک فزاینده اش است، اهمیت منطقه را از طریق مشارکت در پروژه جاده ابریشم چین و از سال ۲۰۱۷ در پروژه مسیر حمل و نقل بین المللی ترانس خزر بیشتر می کند.

پس همانطور که مشاهده شد، تحولات دوران پس از شوروی موجی گشت تا بازیگران جدیدی مانند ایالات متحده، اتحادیه اروپا و چین وارد رقابت در این منطقه شوند. با این حال، چنین رخدادهایی در تضاد با خواسته های قدرت های ژئوپلیتیکی بزرگ همسایه مانند روسیه، ترکیه و ایران است. تمرکز منافع سیاسی قدرت های بزرگ در چنین منطقه کوچکی بر موقعیت مطلوب ژئوپلیتیکی و مزیت های اقتصادی آن تأکید دارد.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.